اميركبير و ايران؛ گفت‌وگو با دكتر مظفر شاهدي

ساخت وبلاگ

اميركبير و ايران؛

گفت‌وگو با دكتر مظفر شاهدي

 

                                                            گفت‌وگو از: ماهرخ ابراهيم‌پور

 

 

1-به نظرتان کتاب‌هایی که تاکنون در باره امیرکبیر منتشر شده است تا چه اندازه بر پایه مستندات تاریخی است؟

پاسخ پرسش 1: اگر بخواهم كمي دقيق‌تر به‌اين پرسش شما پاسخ بدهم، بايد عرض كنم كه، اساساً پاسخ‌گويي به‌اين پرسش، اگر نگويم غيرممكن، بسيار دشوار است. طي دهه‌هاي گذشته دهها عنوان كتاب با موضوع ميرزاتقي‌خان يا ميرزامحمدتقي‌خان فراهاني اميرنظام و عموماً مشهور و موصوف به‌اميركبير در ايران چاپ و منتشر شده است. با مروري كلي بر محتواي اين آثار، مي‌توان، هم‌زمان، مطالب و نوشته‌هاي صحيحِ مستند به‌اسناد و منابع متقن و قابل وثوق تاريخي و احياناً مطالب كمتر مستند و يا حتي بي‌اعتبارِي كه بر اين‌گونه آثار و كتاب‌ها راه يافته است، جستجو و استخراج كرد. با اين احوال، به‌صرفِ اتكاي به‌اسناد و منابع متقن، مستند و دست اول، نمي‌توان آثار و كتب تاريخي را اعتبارسنجي پژوهشي و ارزيابي علمي نمود. به‌عبارت دقيق‌تر، بهره‌گيري و استناد به‌اسناد و منابع متقن و دست اولِ محل وثوق، صرفاً مي‌تواند شرط لازم و نه‌ لزوماً كافي و بسنده انجام يك اثر علمي و پژوهشيِ تاريخي باشد. اين مهم در باره آثار، كتابها و مقالاتي هم كه تاكنون در موضوع اميركبير تأليف،‌ چاپ و منتشر شده است، مي‌تواند و بايد صادق باشد. واقعيت اين است كه، اكثري از آثار و كتابهايي كه تاكنون در باره شئون گوناگون پيشينه و حيات شخصي، سياسي، اجتماعي و فرهنگي اميركبير چاپ و منتشر شده است، فاقد ويژگي‌هاي روش‌شناختي و معرفت‌شناختي يك اثر علمي  و پژوهشي دانشگاهي و آكادميك بوده است. بسياري از آثاري كه در موضوع اميركبير تاكنون چاپ و منتشر شده است، بيش از آن‌كه به‌لحاظ روش‌شناختي و معرفتي ارزش علمي و پژوهشي داشته باشد، صبغه و بار سياسي دارد و در مقاطع گوناگون تاريخي، نويسندگان و مؤلفان اين آثار، بر مبناي يك سري علايق، منظورات و اهدافِ سياسي و احياناً اجتماعي به‌كار تاريخنگاري در موضوع اميركبير پرداخته‌اند. بنابراين اكثري از آثاري كه تاكنون در موضوع اميركبير چاپ و منتشر شده است، بيش از آن‌كه اهميت علمي و پژوهشي آكادميك داشته باشد، از ذوق و سليقهِ نويسندگان و مؤلفانِ آنها ناشي مي‌شده است كه به‌ندرت و شايد هيچ‌گاه در فرايند تحقيق و تأليف اثر، به‌هر علتي،خود را به‌تبعيت از روش‌هاي علمي تحقيق و پژوهش در علوم انساني به‌طور كلي و علم تاريخ به‌طور اخص مقيد و موظف نمي‌دانسته‌اند. بنابراين، به‌صرف استنادِ آثار و كتب تاريخي و از جمله كتاب‌هاي در موضوع اميركبير، به‌اسناد و منابع متقن و دست اول، نمي‌تواند اعتبار علمي و پژوهشي اين گونه نوشته‌ها و تأليفات را تضمين نمايد. بگذريم از اين‌كه، در ميان آثاري كه در موضوع اميركبير چاپ و منتشر شده است، مدعيات و نوشته‌هاي كمتر معبتر و البته غيرمستند و احياناً متكي به‌‌پاره‌اي مشهورات فاقد سند افواهي و شفاهي هم كم نيست.

 

2-چه ارزیابی از کتاب  امیرکبیر و ایران فریدون آدمیت دارید؟

پاسخ پرسش 2: كتاب «اميركبير و ايران» نوشته دكتر فريدون آدميت كه شايد بشود گفت هنوز هم مهمترين و پرارجاع‌ترين اثري است كه تاكنون به‌زندگي و حيات سياسي، اجتماعي، فرهنگي و شخصي ميرزاتقي‌خان فراهاني اميركبير پرداخته است، اولين بار در سال 1323 (كه فريدون آدميت نويسنده آن فقط حدود 24 سال سن داشت)، چاپ و منتشر شد. گويا اين كتاب پايان‌نامه دوره تحصيلي قبل از دكتري فريدون آدميت در دانشگاه تهران بود كه محمود محمود سمت استاد راهنمايي آن را برعهده داشت و مقدمه‌اي هم بر اين كتاب نوشته است. فريدون آدميت كه از سال 1319 به‌استخدام وزارت امور خارجه وارد شده بود، سال‌ها پس از انتشار اين كتاب و در سال 1338 از دانشگاه لندن در رشته تاريخ ديپلماسي و حقوق بين‌الملل دكترا گرفت. بنابراين كتاب اميركبير و ايران، كه حدود 77 سال از زمان اولين چاپ و انتشار آن سپري مي‌شود، در عين‌حال، در زمره اولين آثار تاريخي‌اي به‌شمار مي‌رود كه با راهنمايي و تأييد استادان دانشگاه و در فضاي آكادميك و دانشگاهي جوان ايران تأليف و منتشر شده است. خب شايد خيلي هم مناسب و منطقي نباشد كه بخواهيم با معيارها و موازين علمي و پژوهشيِ اخير و تحولاتي كه طي دهه‌هاي گذشته در عرصه تحقيقات علمي و پژوهشي علوم انساني و اجتماعي و به‌طور اخص تاريخ‌شناسي و تاريخنگاري رخ داده است به‌سراغ كتاب اميركبير و ايران برويم؛ اما، به‌گمان من، كتاب مذكور به‌عنوان يك اثر كمابيش كلاسيك تاريخنگاري، كه مي‌تواند به‌مثابه حلقه پيوندِ روشِ سنتيِ و ديرپاترِ تاريخنگاري با روش‌هاي متأخرتر تاريخ‌شناسي و تاريخنگاري، در محافل علمي و دانشگاهي ايران مورد ارزيابي قرار بگيرد، هنوز هم، اثري خواندني و سودمند محسوب مي‌شود. كتاب اميركبير و ايران به‌ويژه از آن منظر تا همين الان اثر مهم و مورد ارجاعي شناخته مي‌شود كه طي حدود 8 دهه‌اي كه از انتشار اين كتاب سپري مي‌شود، در بازار نشر و كتاب ايران (در داخل يا بيرون از محافل دانشگاهي و آكادميك) هنوز اثر تاريخيِ مستندتر و قابل اتكاتري در موضوع آن كتاب تأليف و منتشر نشده است. به‌رغم تمام تلاش‌هايي كه صورت گرفته است، به‌دلايل گوناگون،‌ تاريخ‌نگاري ما، به‌لحاظ روش‌شناختي و به‌تبع آن معرفت‌شناختي و محتوايي، توسعه و تحولي جدي پيدا نكرده است و شايد پر بيراه نباشد اگر ادعا كنيم هنوز تاريخنگاري علمي (در درجه اول به‌دلايل سياسي، فرهنگي) به‌معناي دقيق كلمه در ايران شكل نگرفته است. تا جايي كه به‌ندرت مي‌توان ميان آثار تاريخي دانشگاهي و آكادميك با آثاري كه در موضوع تاريخ در فضاي بيرون از محيط‌هاي دانشگاهي توليد و منتشر مي‌شود تفاوت روش‌شناختي و معرفتي قابل توجه مشاهده كرد. دقيقاً به‌دليل همين فقر تاريخنگاري سايه افكنده بر فضاهاي علمي و دانشگاهي ما هم هست كه پس از گذشت حدود 8 دهه از انتشار كتابي مانند اميركبير و ايران، هنوز هم، جامعه ما به‌مراجعه و خوانش اين كتاب احساس نياز مي‌كند. البته كه نويسنده كتاب اميركبير و ايران در تأليف اين كتاب از اسناد و منابع دست اول و متقن تاريخيِ قابل توجهي بهره برده است؛ بگذريم از اين‌كه مطالب مورد استفاده در كتاب (چه به‌صورت نقل قول مستقيم يا غيرمستقيم) به‌منابع مربوطه ارجاع داده نشده است. بخش‌ها و فصول مختلف كتاب از نظم محتوايي، موضوعي و تاريخي خوبي برخوردار است و نويسنده كتاب با مباني و تفكر تاريخيِ قابل قبولي به‌سراغ ‌موضوع پژوهش رفته است.   

 

3-برخی اسناد درباره  امیرکبیر در فضای مجازی وجود دارد که صرف نظر از اصل بودن یا تقلبی بودنشان نگاهی اغراق‌آميز و قهرمانانه به این شخصیت دارند، چرا چنین نگاه قهرمان پروری به امیر وجود دارد؟

پاسخ پرسش 3: اين موضوع مي‌تواند دلايل گوناگوني داشته باشد. ميرزاتقي‌خان اميركبير، پيشگام و در عين‌حال شاخص‌ترين و پرآوازه‌ترين الگو، سمبل و نمادِ اصلاحاتِ سياسي، اجتماعي، فرهنگي، اقتصادي، قضايي و اداري ايران در تمام دوره معاصر محسوب مي‌شود و هم‌چنان‌كه مي‌دانيم اين مهم در اكثري از مقالات و كتاب‌هايي كه مستقيم و غيرمستقيم به‌بررسي و مطالعه زندگي اميركبير مي‌پردازد، نمود قابل توجهي پيدا كرده است. در واقع خواست عمومي اصلاحات و تحول‌خواهي در عرصه‌هاي گوناگون سياسي، اجتماعي، اقتصادي در ميان جامعه ايراني، رويكرد و تمنايي مي‌شود گفت ديرپا بوده است كه در مقاطع گوناگون تاريخي، به‌مثابه يك الگو و نماد، خواسته و يا ناخواسته، به‌ظرفيت‌هاي تاريخي اصلاحات و اصلاح‌پذيري كشور در شئون مختلف در دوره صدارت كوتاه اميركبير ارجاع داده مي‌شده است. البته شكست و ناكامي پروژه‌هاي اصلاحي و تحول‌خواهانه در ادوار مختلف تاريخ معاصر ايران (لااقل از دوره مشروطيت به‌اين سو)، در اين نگاه و نگرش ويژه به‌شخص اميركبير در جايگاه به‌قول ماكس وبر ايدئال تايپ (نمونه آرماني و كامل) و اسطوره‌اي، و يا به‌قول شما اغراق‌آميز و قهرمانانه نقش كمي نداشته است. بگذريم از اين‌كه، اميركبير اساساً در يك فضا و چارچوب سياسي و اجتماعي پيشامدرن و سنتي مسير اصلاح‌طلبي را دنبال مي‌كرد، اما، همين‌كه، آن الگوي اصلاح‌طلبي اميركبير در پس دهه‌ها تكاپوي سياسي و اجتماعي در عصر پسامشروطه و جمهوري اسلامي، كماكان، مشتاقان و آرزومندانِ پرشوري داشته است، نشان مي‌دهد، جامعه ايراني در كليت خود، نتوانسته است از آن فضا و شيوه حكمراني سنتي و پيشامدرنِ شخص‌محورِ ولو اصلاح‌طلب، به‌مرحله نظام‌سازي و نهادينه‌كردن قدرت، مديريت و سياست‌ راه پيدا بكند. احتمالاً همين كمابيش 25 سال اصلاح‌طلبيِ نه‌چندان موفق اخير در حيات سياسي و اجتماعي جامعه ايراني، مستقيم و غيرمستقيم نقش مؤثري در اين رويكرد ولو اغراق‌آميز و قهرمانانه به‌شخص اميركبير و يادآوري اصلاحات او ايفا مي‌كرده است. بگذريم از اين‌كه، در كليت خود، اين نگاه آرزومندانه و نوستالژيك به‌شخصيت‌هاي شاخص، دوران‌ساز و پرآوازه گذشته ايران،صرفاً به‌شخص اميركبير محدود نمي‌شود و در حافظه تاريخي مردم ما سابقه ديرپايي داشته است.  

 

4-تا چه اندازه شخصیت امیرکبیر را متاثر از شخصیت میرزای بزرگ می‌دانيد؟

پاسخ پرسش 4: البته كه درجه بالاي هوش و فراست و قدرت يادگيري و آموزش‌پذيري شخص ميرزاتقي‌خان فراهاني، كه پدرش در دستگاه سيدالوزراء ميرزاعيسي قائم‌مقام فراهاني (ميرزاي بزرگ) و فرزند او ميرزاابوالقاسم قائم‌مقام فراهاني سمت آشپزي و آشپزباشي‌گري داشت، در مراتب پيشرفت و ارتقاء جايگاه سياسي او در اركان حاكميت قاجارها، نقش بسياربسيار مهمي داشت؛ كما اين‌كه، لابد در دستگاه ميرزاي بزرگ و فرزند نامدارش ميرزاابوالقاسم قائم‌مقام فراهاني، جز ميرزاتقي‌خان فراهاني، اشخاص ديگري هم در مراتب سياسي، اداري و لشكري مختلف حضور داشته‌اند، اما، هيچيك از آنان، اميركبير نشدند. اما اين هم درست است كه هر گاه به‌هر دليلي، پدر ميرزاتقي‌خان ولو در همان شغل كم اهميتِ آشپزي، در دستگاه ميرزاي بزرگ و فرزندش ميرزاابوالقاسم قائم‌مقام دوم حضور پيدا نمي‌كرد، آن استعداد، هوش و فراست خدادادي او، فرصتي براي شكوفايي و بازنمايي پيدا نمي‌كرد. بنابراين، حضور كمابيش مداوم ميرزاتقي‌خان در كنار پدر، كه او را مستقيم و غيرمستقيم با فرزندان، شخص ميرزاي بزرگ و نظام مديريتي او در پيوند قرار داده، موجبات شناخت و حمايت روزافزون آنان از مراتب هوش و فراست و كارآمدي او را فراهم ساخته و متقابلاً تجارب عملي لازم را در اختيار او قرار مي‌داد، در تكوين،‌ شكل‌گيري و ارتقاء شخصيت سياسي، مديريتي وي در اركان حاكميت وقت نقشي اساسي ايفا مي‌كرد.

 

5-چرا جامعه ما اظهار ارادت به امیرکبیر دارد اما اطلاعات چندانی از او ندارند و حتی در میان نسل جوان شناخته شده نیست؟

پاسخ پرسش 5: خب واقعيت البته بايد عرض كنم تلخ اين است كه اكثري از مردم ما چنان‌كه بايد اطلاع تاريخيِ درخوري در باره تاريخ ايران به‌طور كلي و تاريخ معاصر ايران به‌طور اخص ندارند. اين بي‌اطلاعي يا كم‌اطلاعيِ به‌خصوص از تاريخ معاصر ايران‌،‌ به‌‌اقشار عادي جامعه هم محدود نمي‌شود، بلكه حتي جامعه دانشگاهي و تحصيلكرده ما هم به‌هر دليلي به‌شناختِ بسنده و دقيقي از لااقل گذرگاههاي مهم تاريخ تحولات معاصر ايران نرسيده است و اين‌ها در حالي است كه طي چند دهه گذشته دامنه كمي امكانات تحصيلات تكميلي و دانشگاهي در ايران قابل توجه بوده است و در همان حال، از منظر چاپ و انتشار و در دسترس بودن آثار و منابع مطالعاتي، جامعه ما چندان در مضيقه نبوده است. به‌همين دليل، نگاه ايجابي يا حتي سلبي اكثريتي از جامعه ما به‌‌بسياري از پديده‌ها و شخصيت‌هاي شاخص تاريخي، بيش از آن‌كه در يافته‌ها و تحقيقات علمي و پژوهشي ريشه داشته باشد، علل سياسي و بلكه عاطفي و احساسي داشته است. اين نگاه كمتر عقلاني، عاطفي و احساسي و بلكه سياسي به‌شخصيت‌هاي تاريخي گذشته ايران، صرفاً به‌شخص اميركبير هم محدود نمي‌شده است.  

 

6-اصلاحات امیرکبیر چه تاتیراتی از خود بر جای گذاشت؟

پاسخ پرسش 6: خب مي‌دانيم كه دوره صدارت اميركبير بسيار كوتاه و فقط حدود 4 سال بود. به‌همين دليل، اين‌كه انتظار داشته باشيم، اصلاحاتِ اميركبير كه شئون گوناگون سياست داخلي، سياست خارجي، امور اداري، اجتماعي، اقتصادي، فرهنگي، نظامي، امنيتي و قضايي را دربرمي‌گرفت، طي همان برهه كوتاه، عمقي پيدا كرده و نهادينه بشود، چندان معقول و منطقي نمي‌نمايد. به‌ويژه اين‌كه، بسياري از آن موارد اصلاحي، در تاريخ طولاي سياسي و اجتماعي كشور بي‌سابقه و بلكه نوعي بدعت محسوب مي‌شد و به‌دلايل گوناگون، در ميان اقشار مختلف مردم كشور، در درون و بيرون از حاكميت، مخالفان و منتقدان سرسختي داشته و با موانع مديريتي و اجرايي فراواني مواجه بود. اگر توجه داشته باشيم كه از مهمترين دلايل عزل سريع و نهايتاً قتل اميركبير هم، همين اقداماتِ اصلاحي او در عرصه‌هاي گوناگون بود، آن‌گاه درمي‌يابيم كه توقع تداوم اجراي تمام و كمال و نهادينه‌شدن طرح‌ها و اقدامات اصلاحي ايشان در كشور نامعقول مي‌نمود؛ چنان‌كه طرحهاي اميركبير براي نوسازي و اصلاح وضع قشون و نيروهاي انتظامي و استقرار نظم و امنيت در بخش‌هاي مختلف كشور، پس از عزل او، چندان پيگيري نشد؛ هم‌چنان‌كه طرح‌هاي اصلاحي ايشان در عرصه‌هاي گوناگون قضايي، امنيتي، اداري و مالي مدت كوتاهي پس از عزل و قتل ايشان مسكوت گذاشته شد و شرايط كشور كمابيش به‌همان وضع سابق بازگشت؛ تلاش‌هاي ايشان براي بهينه‌سازي و تقويت صنايع داخلي، تحول كمي و كيفي در شيوه‌هاي توليد محصولات زراعي و كشاورزي، بهره‌گيري بهينه از معادن و گسترش تجارت و بازرگاني در مسير تأمين منافع ملي و ارتقاء موقعيت كشور پس از او پيگيري درخوري نشد؛ و برخلاف تلاش‌هايي كه ايشان در راستاي تحكيم استقلال ملي و ايجاد رابطه سياسي، اقتصادي و امنيتي برابر و مستقلانه با قدرت‌هاي خارجي (به‌طور مشخص روسيه‌تزاري و انگليس) انجام داد، پس از عزل و قتل ايشان، اين دو كشور نفوذ سراسرگسترش‌يابنده مخربي در ايران پيدا كردند؛ در آن ميان ادامه فعاليت كژدار و مريز دارالفنون و انتشار روزنامه وقايع اتفاقيه (كه پس از مدتي انتشار آن متوقف شد)، در ميان انبوهي از اصلاحات مغفول‌مانده اميركبير، نوعي استثناء و نه قاعده، محسوب مي‌شود. شايد پر بيراه نباشد اگر ادعا شود عزل سريع و سپس قتلِ غيرانساني اميركبير نشان بارزي از فقدان ظرفيت بسنده سياسي،‌ اجتماعي، فرهنگي و البته معرفتي و نظري براي اصلاح جامعه و مجموعه حاكميت ايران، لااقل در آن برهه، خاص بود.

 

7-چرا ناصرالدین‌شاه به امیرکبیر بدبین شد؟ چه اندازه رویکرد خود امیر در برانگیختن بدبینی شاه به او تاثیر داشت؟

پاسخ پرسش 7: در هر حال اميركبير در چارچوب يك نظام سياسي سنت‌گراي خودكامه بار مسئوليت صدارت و مديريت كشور را عهده‌دار شده بود؛ سنتي كه در گذشته ديرپاي آن مواجهه قهرآميز شاه با كارگزاران ريزوكلان كشوري و لشكري خود، مي‌شود گفت امر معمول و پذيرفته‌شده‌اي محسوب مي‌شد. طي صدها سال تاريخ گذشته ايران، شاهد بركناري و قتل خودسرانه دهها تن از وزرا و امراي بزرگ و درجه اول حكومت به‌دستور شاهان و حكمرانان وقت بوده‌ايم. فقط حدود 17 سال قبل از آن‌كه اميركبير قرباني خشم و كين سبعانه ناصرالدين‌شاه و شماري ديگر از درباريان و اطرافيان او شود؛ ميرزاابوالقاسم قائم‌مقام فراهاني صدراعظم نامدار و البته وطن‌پرست، كاردان و دانشمند محمدشاه قاجار، سرنوشت غم‌بار و تأسف‌برانگيز مشابهي پيدا كرده و در 29 صفر 1251 به‌دستور شاه به‌قتل رسيده بود. هم‌چنان‌كه حاج‌ابراهيم كلانتر كه نقش تعيين‌كننده‌اي در قدرتيابي قاجاريه و تثبيت سلطنت آقامحمدخان و فتحعلي‌شاه قاجار ايفا كرده بود، به‌يك اشاره فتحعلي‌شاه در سال 1216ق خود و شماري ديگر از فرزندان و بستگان نزديك ديگرش دستگير و به‌قتل رسيدند. بنابراين، اميركبير ميراث‌دار سنتِ سياسيِ ديرپايي بود كه در آن عزل و قتلِ تبه‌كارانه و خردگريزِ وزيران و كارگزاران درجه اول سياسي و نظامي و به‌عبارت دقيق‌تر وزيركشي و قتل‌درماني، امر معمولي محسوب مي‌شد. اگر هم در سال‌هاي پس از قتل اميركبير، آن روند ديرپاي ناميمون، غيرانساني و خودكامانه وزيركشي در ايران متوقف شد، در درجه اول، به‌تحولاتِ سياسي، اجتماعي، فرهنگيِ رو به‌رشد جديدي مربوط مي‌شد كه از مواجهه گزير يا ناگزير كليت جامعه ايراني (در درون و بيرون از حاكميت) با مدنيت نوين غرب، نشأت مي‌گرفت. واقعيت اين است كه اقدامات و طرح‌هاي اصلاحي اميركبير، كه در زمانه خود در جامعه به‌شدت سنت‌گراي ايراني به‌مثابه تحولاتي انقلابي محسوب مي‌شد، در ميان طيف گسترده‌اي از صاحبان قدرت و نفوذ سياسي، اجتماعي، اقتصادي، امنيتي و فرهنگي و ديني، در درون و بيرون از حاكميت، مخالفان و بلكه دشمنان سرسخت و آشتي‌ناپذيري داشت؛ دشمنان و مخالفانِ صاحب نفوذي كه، به‌دلايل گوناگون، اين طرح و اقدامات اصلاحي موقعيت ممتاز آنان را با تهديداتي جدي و گاه حياتي مواجه كرده بود. بگذريم از اين‌كه، نمايندگان و محافل سياسي و ديپلماتيك دو كشور سلطه‌جوي رقيب خارجي وقت (انگليس و روسيه‌تزاري) هم، متهم بوده‌اند كه در راستاي تخريب موقعيت اميركبير دست اندر كار توطئه‌هاي پيداوپنهاني بوده‌اند. بنابراين بسيار دشوار است كه تصور بكنيم هرگاه اميركبير براي همراه ساختن ناصرالدين‌شاه و كاستنِ از دامنه بدبيني‌هاي او، مشي ديگر يا معتدل‌تري را اتخاذ مي‌كرد، هم شخص او و هم اصلاحاتِ بايد عرض كنم كمابيش بنياديني را كه آغازگرش بود، سرنوشت و مسير ديگري پيدا مي‌كرد.

مظفر شاهدی...
ما را در سایت مظفر شاهدی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mozaffarshahedio بازدید : 309 تاريخ : دوشنبه 25 بهمن 1400 ساعت: 11:42